- سر و ته
- اول و آخر چیزی یا جایی
معنی سر و ته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاق و چله و سالم سالم و سرحال. یا سر و مر و گنده. چاق و چله و سالم
سر نخ، روش کار طریقه عمل، اطلاع از کاری خبرگی، مدعا مقصود، دفتر حساب. یا سر رشته از دست رفتن، قدرت ضبط امور را از دست دادن، سراسیمه و گیج شدن، ترک کردن مهم و معامله ای، مردن، یا سر رشته یافتن، در یافتن اساس کاری را
چیزی که سر آن مسدود باشد (پاکت جعبه صندوق) مقابل سرباز سر گشاده، مخفی پنهان، برمز پوشیده: سخن سربسته گفتی با حریفان خدارا زین معما پرده برار (حافظ)
شکل و قیافه، وضع لباس و پوشاک
راز و رابطۀ پنهانی
سرکوبیده، سرکوب شده، جانوری که سرش را کوبیده و شکسته باشند مثلاً مار سرکوفته
به هنگام
یا سر وقت کسی رفتن، به سراغ وی رفتن
اول وقت، به هنگام و در موقع معین، سروقت
اول و آخر چیزی
همه از یک قماش بودن مانند و برابر هم بودن
پهناور، بی پایان، کنایه از سخن بی معنی، یاوه، بیهوده